اندازه ی یک گاو

گوسفندهایم تمام شده اند
اما خوابم نمی برد
خوابم نمی برد،
دلتنگم،
اندازه ی یک "گاو"
دلتنگم
از: الیاس علوی

پلنگ

مثل پلنگی تنها
که پنجه به هوای ماه بکشد
و ماه؛ نه به دست بیاید و نه زخم بخورد؛
هرشب
بر سنگ مزار تو می نشینم !
از: رضا کاظمی

مترسک

من یک مترسکم
که لباس شیک می پوشد
آرایش می کند
به کلاس ایروبیک می رود
جراحی پلاستیک انجام می دهد
تا مزرعه را در امان نگه دارد
از: لیلا عباسعلی زاده

خورشید

خورشید
از دهکده ی ما گذشته بود
ما
به خروس ها اعتماد کرده بودیم
از: عباس سجادی

چراغ قرمز

روبه رویم نشسته
نمی خواهد بداند
که پشت این دو چراغ قرمز
چه ترافیک سنگینی ست
از: آذر کیانی

دروگران

همیشه چنین بوده است
دروگران درو می شوند و
گندمزار
پا برجاست ..
از: م.روان شید

آسمان

قارچ های خوردنی در کوهستان می رویند
قارچ های سمی در شهر
نه کوه ها به شهر می آیند
نه شهرها به کوه
اما آسمانی که می بارد
چیزی برای گفتن دارد
و آسمانی که نمی بارد
چیزی بیشتر
از: رضا علوی

چوپان

چوپان
به بره های گمشده
و جست و جو گر
بیشتر می اندیشد
تا دو گوسفند ِ سربه زیری
که در کنارش
روزمرگی می چرند
از: نسرین حیایی طهرانی

خوشبخت

از من زنی هنوز
توی عکس های قدیمی
با تو خوشبخت است
به مرگ بگو
می تواند اگر
دستت را از دور گردن او هم باز کند
از: رویا شاه حسین زاده

طهران

مانند مجسمه ی داوود
که از هر سو نگاهش می کنی
شاهکار است
هرطور نگاه می کنم
طهران غم انگیز است ..
از: سارا محمدی اردهالی