تمرین مرگ

هرشب به زور گریه و یک بسته قرص خواب
تمرین مرگ می کنم اما نمی شود ..
از: مسعود دیدگر

چهلستون

کودک
سنگی در حوض انداخت؛
چهلستون ویران شد !
از: صابر کاکایی

ماهی

بالا و پایین پریدم
از شوق زندگی نیست
ماهی روی خاک
چه می کند ؟
از: حسن اسماعیل زاده

خانه ما

ما در خانه ده نفر بودیم
به خاطر همین
هرکس شب زودتر به خانه می رسید
خواب های بهتری می دید
ما به اندازه ی یک نفر غذا داشتیم
یک لباس و یک پتو
در خانه ی ما همیشه یک نفر زندگی می کرد
و بقیه
تماشا می کردند
از: پونه مطلبی پور

قند پهلو

باتو
قند پهلو می شود
تلخی آغوشم
از: آرش ناجی

لحظه ها

لحظه ها را دریاب
چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان
هرچه از دور نمایانست
شاید ان نقطه نورانی
چشم گرگان ِ بیابان باشد
از: فروغ فرخزاد

عشق

ساکن منطقه ی عقل
چه می داند که ؟
عشق در لحظه اقامت دارد
از: سید علی میر افضلی

دلم تنگ است

به دیدارم بیا هر شب،
در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است !
از: مهدی اخوان ثالث

دوستت دارم

دوستت دارم
و پنهان کردن ِ آسمان
پشت ِ میله های قفس
آسان نیست ..
از: شمس لنگرودی

عشق

تو عشق بودی
این را
از رفتن ات فهمیدم !
از: جمال ثریا