شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها
زور بی خودی نزن شاعر !
آسمان
وقتی می بارد، که خودش بخواهد
از: رضا کاظمی
من
انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را
به یاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستم
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما
این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت
می گفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمی گردد
اما نمی دانم چرا
این بعدازظهرهای جمعه باز می گشتند !
از: احمدرضا احمدی
جنون جنسیت نمی شناسد
من زن هایی دیده ام، مجنون
و مردهایی که لیلی شده اند
دبروز زنی در خیابان پرواز می کرد
فریاد زد:
" عاقبت بوسیدمش "
از: نیما هوشمند
وقتی که من بچه بودم
غم بود،
اما کم بود !
از: اسماعیل خویی
آبروی ماه
در خطر است
هرکجا هستی
شب چهاردهم برگرد !
از: الهه وکیلی مطلق
با خودم حرف می زنم
برای خودم چای میریزم
با خودم قدم می زنم
برای خودم شعر می خوانم
من تازه خودم را پیدا کرده ام !
از: رضا دستجردی
این عصر
چقدر غم انگیز است
انگار
در تمام قطارها و اتوبوس ها
تو دور می شوی !
از: رسول یونان
زن
مردش به جنگ رفته بود
که موهاش را تراشید
درخت
پرنده اش پریده بود
که پاییز نرسیده برگ ریزان کرد !
چقدر دردشان شبیه هم است این ها !
از: رضا کاظمی
حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که "بهترم"
از: نجمه زارع
آغوش تو را بیرون می آورم
و با دگمه هایش فال می گیرم
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید!
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما ً می آمدی!
از: سمانه سوادی