کودکی ام
واگنی بود
که از قطار برید..
از: جواد غلامرضایی
واگنی بود
که از قطار برید..
از: جواد غلامرضایی
بلند شو
تنبلی نکن
شب شده، شیفت شروع شده
جایت را با ماه عوض کن
کمی بتاب به سیاره ی تشنه ی چشمانم
طاقت بیار، نخواب
هفته ی دیگر راحتی، شیفت صبح
آفتاب می شوی..
از: نیما هوشمند
سال هاست رفته ای و من
هنوز به خودم می لرزم
درست مثل شاخه ای که چند لحظه قبل
پرنده اش پریده باشد!
از: رضا کاظمی