شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مصطفی مستور» ثبت شده است

باز دیروز

شهر ِ

دوازده میلیون و هفتصد و نود و هشت هزار و پانصد و چهل و سه نفری تهران

خالی بود

بس که در سفری

از: مصطفی مستور

دلم تنگ می شود گاهی

برای حرف های معمولی

برای حرف های ساده

برای «چه هوای خوبی!»/«دیشب چه خوردی؟»

برای «راستی ماندانا عروسی کرد؟»/«شادی پسر زایید؟»

و چه قدر خسته ام از «چرا؟»

از «چه گونه!»

خسته ام از سؤال های سخت، پاسخ های پیچیده

از کلمات سنگین

فکر های عمیق

پیچ های تند

نشانه های با معنا، بی معنا

دلم تنگ می شود گاهی

برای

یک «دوستت دارم» ساده

دو «فنجان قهوه ی داغ»

سه روز تعطیلی ساده در زمستان

چهار خنده ی بلند

و

پنج انگشت دوست داشتنی

از: مصطفی مستور

خرمن گیسویت را نمی خواهم

و کمان ابرویت را

یا نرگس چشم

یا غنچه ی دهان

یا قامت سرو

یا لب لعل

و ماه صورتت را

نمی خواهم

آه اگر چیزی هست برای رام کردن این اسب ِ وحشی روح

صدایت، صدایت، صدایت

تنها صدایت از پشت تلفن راه دور...

از: مصطفی مستور