قلبم،
شاید
بازمانده ی قلب ِ
دخترک زنده به گوری باشد،
که یک بهار،
در سینه ی من روییده!
چشمم،
شاید
ادامه ی
چشم انتظاری یعقوب
که اتفاقی
روحم را
در خاک ِ مزارش
دمیده باشند !
دست هایم،
شاید امتداد ریشه های غربت ِ
تک درختی در امامزاده ای متروک !
و داغ ِ دلم
میراث
داغ انکیدو
بر سینه ی گیل گمش !
و گرنه هیچ زنی،
نمی تواند،
یک تنه،
این همه عاشق باشد
از: نسترن وثوقی
شاید
بازمانده ی قلب ِ
دخترک زنده به گوری باشد،
که یک بهار،
در سینه ی من روییده!
چشمم،
شاید
ادامه ی
چشم انتظاری یعقوب
که اتفاقی
روحم را
در خاک ِ مزارش
دمیده باشند !
دست هایم،
شاید امتداد ریشه های غربت ِ
تک درختی در امامزاده ای متروک !
و داغ ِ دلم
میراث
داغ انکیدو
بر سینه ی گیل گمش !
و گرنه هیچ زنی،
نمی تواند،
یک تنه،
این همه عاشق باشد
از: نسترن وثوقی