زن و درخت

زن
مردش به جنگ رفته بود
که موهاش را تراشید
درخت
پرنده اش پریده بود
که پاییز نرسیده برگ ریزان کرد !
چقدر دردشان شبیه هم است این ها !
از: رضا کاظمی

بهترم

حال مرا نپرس که هنجارها مرا
مجبور می کنند بگویم که "بهترم"
از: نجمه زارع

فال

آغوش تو را بیرون می آورم
و با دگمه هایش فال می گیرم
می آید
نمی آید
می آید
نمی آید!
اگر دگمه ی افتاده ی یقه ات را دوخته بودم
حتما ً می آمدی!
از: سمانه سوادی

شعر می خوانم

این روزها
بیشتر از همیشه
شعر می خوانم
باید مطمئن شوم
قبل از من
تو را
نسروده باشند
از: سمانه سوادی

آلزایمر

پیرمرد همسایه آلزایمر دارد
دیروز زیادی شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود از خواب بیدار شود
از: آرش نژادی

شراب نگاهت

فقط یک پیک از شراب نگاهت خوردم
چند ساله بودند این چشمانت؟!
عمری گذشت و هنوز
وقتی به تو فکر می کنم تلو تلو می خورم
از: عماد قلی پور

مهربان

چه مهربان بودی ای یار، ای یگانه ترین یار
چه مهربان بودی وقتی
دروغ می گفتی!
از: فروغ فرخزاد

پرواز

پرواز کردن را
هرجند کرکس ها بلد هستند
آواز گنجشکان کجا و جیغ کرکس ها؟
از: سید علی میر افضلی

دور دست ترین جای جهان

من در دور دست ترین جای جهان ایستاده ام:کنار تو
از: احمد شاملو

شعر

شعر
مثل درخت سیب است
از بهشت رسیده
میوه های حرام می دهد
از: باغبان جهنم/شمس لنگرودی