آسمان نگاه خسته من
خانه ی ابرهای باران زاست
نیستی و نبودنت تنها
غصه ی آفتابگردان هاست
در نبود تو سهم چشمانم
این یکی اشک آن یکی خون است
دستمالی که یادگار تو بود
مثل سدی مقابل دریاست
روی بال خیال می رفتیم
و تو گفتی همیشه می مانی
باز گفتی نترس باکی نیست
تا که هستیم و تا خدا با ماست