شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۱۳۷ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

از بیت بعد باد وزیدن گرفته است

که شعر بوی لاشه ی یک زن گرفته است

زن از هزار و سیصد و پنجاه بیت قبل

بیماری ای شبیه به مردن گرفته است

و مرد که جلوی دهانش از آن زمان

کبریت نم کشیده ی روشن گرفته است

از بیت و نیم قبل به این فکر می کند

که شعر هرچه داشتم از من گرفته است

از پنجره سقوط..بگیرید مرد را!

حالا که شعر فعل «گرفتن» گرفته است

از: علی کریمی کلایه

گمانم سوی گمراهی رود با پای خود انسان

اگر ابلیس هم یکدم رها سازد عنانش را

از: علی کریمی کلایه

سگ اینجا زخم جفتش را که می لیسد در این فکر است

که چندی بعد بر دندان بگیرد استخوانش را

از: علی کریمی کلایه

خواب دیدم روز رستاخیز بود

مقتدای شهر حلق آویز بود

مردگان از قبر بر می خواستند

جاهلان شق القمر می خواستند

هیچ کشتی ناخدا لازم نداشت

کور می رفت و عصا لازم نداشت

آب در غربال بی معنی نبود

های و هوی لال بی معنی نبود

سایه از خورشید وحشت داشت؟نه!

هرکه می لرزید وحشت داشت؟نه!

این چنین تهمت زدن آسان نبود

مدرکی پیراهن عثمان نبود

ابر هر اندازه خود را می فشرد

در بساطش قطره ای باران نبود

آنچنان دریا تلاطم داشت که

موج را هم تاب ِ این طوفان نبود

پرده تا افتاد فهمیدیم که

هیچ کس در شهر با ایمان نبود

از: علی کریمی کلایه

همه فکر می کنند این شعرها برای توست

حال آنکه من هنوز

برای از تو نوشتن

مشق می کنم

از: رضا کاظمی

اتفاق تازه ی منی

خدا هم اگر خواست نیفتی

بیفت !!

از: رضا کاظمی

پنداری خدا

دست به دامن داوینچی شده است

که اندوه ِ جذاب نگاهت

مونالیزا را

به یک کپی بی بها بدل می کند

و لبخندت شفا می دهد

تمام کودکان ایدز گرفته دنیا را..

اما چرا این همه تلخ باید باشد

شراب چشمانی که برقشان

تاکستان های سرتاسر سویل را خاکستر می کند؟


شاید تو یکی از پریای شاملو باشی

که از برگ های هوای تازه گریخته

و تقدیرش گریستن بوده از آغاز جهان..

من اما خنده ات را می خواهم

حتی اگر بهایش راه رفتنم بر کف دست ها باشد
در خیابانی شلوغ،

چون دلقکی

که خوش دارد شنیدن صدای خنده ی تو را

در جرینگ جرینگ سکه هایی

که از جیب هایش

بر سنگ فرش پیاده رو می ریزند...

از: یغما گلرویی

باید استفاده بهینه کرد

از دل

عشق کجاست؟

از: سید حسن حسینی

تلفن زنگ می زند

شماره ی اوست

مانند جامی زهر

برش می دارم

تا ته می نوشم

بدون خداحافظی

می گذارد مرا

میان جام های نیم خورده اش

روی میز سالن پذیرایی

از: سارا محمدی اردهالی

در سرزمین ِ ما

پاییز که می شود

هواپیماها

یکی یکی

می افتند

از: رضا بروسان