از بیت بعد باد وزیدن گرفته است
که شعر بوی لاشه ی یک زن گرفته است
زن از هزار و سیصد و پنجاه بیت قبل
بیماری ای شبیه به مردن گرفته است
و مرد که جلوی دهانش از آن زمان
کبریت نم کشیده ی روشن گرفته است
از بیت و نیم قبل به این فکر می کند
که شعر هرچه داشتم از من گرفته است
از پنجره سقوط..بگیرید مرد را!
حالا که شعر فعل «گرفتن» گرفته است
از: علی کریمی کلایه