«بنان» غمگینی محو و خیره در نت ها
الهه ای ناز انگار می پرد به هوا
و با صدای بم ِ آمبولانس می رقصد
حراست از jump ی کودکانه می ترسد
اشاره هی می کردی به زیر ابروی ماه
حواس من چون یوسف که پرت شد در چاه
نگاه خیره ی انگشت ها به بغض بنان
و خاطرات جنین ِ فرشته در زندان
تلو تلو خوردن دور خط فقر، فقط..
زمان و محور t هم به تخم مرغ چپت
فرار محور t باز حرکتی زیگزاگ
که نقش اصلی بودی در جهان:یک bug
مدام حفره ی امنیتی شدی هربار
«کُرُن» گرفتی «فا» را میان بغض سه تار
هنوز هم که هنوز است این جهان اصل است!!
و گریه های من انگار در هوا دفن است
[ادامه می دهد آهنگ:با سکوت بنان..]
سه تار خود را جر می دهد:..نرو..نه بمان
بگو که «آنکه به ناز تو دل نبندد کیست؟»
که عشق معنایش جز دو سیم ِ آخر نیست
مرور خاطره ها، حرف های تکراری
میان تابستان، برف های تکراری
حدیث جاذبه در کشف های تکراری
پریدن از سر این سقف های تکراری
شب است و لی لی یک عدد بچه غول بامزه
و شهر امن و امان است، پس خیالت تخت!!
خدا که مرده و رفته است جستجوی nemo
تو می پری وسط شعرهای من..بله..«نو»
امید، اسم قشنگی برای دلتنگی
امید، اسم خیابان واقعا سنگی
امید، «اسم قشنگی برای مرگ» نبود؟
و شاعری غمگین باز عاشقانه سرود
امید، قلقلک ِ یک جنین غمگین است
صدای جغجغه در عمق ذهن مادر ِ مست
امید، کبریتی روی قبض گاز کشید
و انقلابی شد در میان مصر جدید
به سروهای سهی هی نهیب زد که بشین
میان این سلول ِ بدون مرز برین!
ببین جنین هدفون روی گوش خود دارد
ببین که سقف رحم فلسفه ست می بارد
ببین که پنجره باز است در اتاق جنین
و باز قافیه تنگ است!کودکم! راحت
کجاست؟ مادر کو؟ درد زایمان از کیست؟
صدای گریه ی این آمبولانس ها از چیست؟
فرشته کوچولو شکل چندتا کلمه
الهه ای نمکی، ناز، خیره شد به همه
هبوط سیب زمینی میان یک رنده
سکوت بیمارستان و بهت خواننده
از: حسن هادوی