مینی ژوپ بپوشی برای گلدان
برای مبل
برای هود آشپزخانه
و شاید سشوار!
تنهایی یعنی..
خیال برت دارد زمین نگذاردت
از: وحید محمدیان
حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی
وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی
عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی
با عشق هرکجا بروی حی و حاضری
در بند این خیال نمانی که نیستی
تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟
از: غلامرضا طریقی
سپیدارهای بلند ، پشت دخترک
آرام و موزون تکان می خورند ...
به باد سپرده اند شاخه های بلندشان را
همچون مادری با هزاران دست دعای رو به آسمان
برای دخترک ، برای عشق ، برای باران...
و من می اندیشم که چه خوشبختند این سپیدارها
و می اندیشم که چه سخت است این روزها مردن
یا چه سهل نیست این روزها مردن
و می اندیشم که روزی با هزاران دلیل عاشقانه مرگ از راه نرسید
و میدانم روزی بی هیچ دلیل عاشقانه ای مرگ از راه می رسد...
می اندیشم که چنین مرگی ، مرگی بی حتی یک دلیل عاشقانه چه غیر شاعرانه است
و به یاد می اورم که روزی عاشق شاعرانه مردن بودم
و به حال سپیدار ها غبطه می خورم که روزی :
عاشقانه ، ایستا و شاعرانه خواهند مرد ....
از: بهاره رهنما