چه سود

نامه نوشتن چه سود، چون نرسد سوی دوست ..

از: سعدی

دکمه ها

بر سر برهان نظم افتاده در شهر اختلاف
دکمه هایت را عزیزم نامرتب بسته ای

از: احسان پرسا

چون طفل دوان

بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده

از: سعدی

مهندسی

مشکل درد عشق را، حل نکند مهندسی ..

از: سعدی

سرسره ها

سخت بالا بروی ساده بیایی پایین
قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند

از: کاظم بهمنی

این جا که منم، آن جا که تویی

کجای جهان دورتر است
آن جا که تویی
این جا که منم

از: سیروس نوذری

جان در بدنی

دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند !
تو چنان در دل ِ من رفته که جان در بدنی

از: سعدی

هر روز مُردگی

هر روز

اندکی مُردن

و گاه بسیار مُردن

برای اینکه زنده باشیم

از: بیژن جلالی

به خاطر تو

آفتاب را دوست دارم

به خاطر پیراهنت روی طناب رخت

باران را،

اگر می بارد بر چتر آبی ِ تو

و چون تو نماز خوانده ای، خداپرست شده ام

از: بیژن نجدی

شادم

این روزها که می گذرد
شادم
این روزها که می گذرد
شادم
که می گذرد..

از: قیصر امین پور