شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسول یونان» ثبت شده است

نه درختان کج روییده اند
نه ساختمان ها کج شده اند
فقط تو زمین خورده ای و
سرت گیج می رود ..
مرگ را بپذیر
نظم دنیا تو را کنار گذاشت

از: رسول یونان
سعی کن با همه چیز کنار بیایی!
فرار نکن
زمین به شکل احمقانه ای گرد است ..!

از: رسول یونان
این عصر
چقدر غم انگیز است
انگار
در تمام قطارها و اتوبوس ها
تو دور می شوی !
از: رسول یونان

این دنیا

مثل فیلمی است

که از نیمه شروع شده..

کسی می کشد

کسی کشته می شود

کسی می فروشد

کسی می خرد

کسی می رود

کسی می آید

...

من که از هیچ چیز سر در نیاوردم!

پ.ن:اصل شعر به زبان ترکی بوده

از: رسول یونان

دانه های اشک

از چشمم بیرون می زنند

چون قطار مورچه ها

از چشمان مرده

نکند اشک نیستند

مورچه اند اینها

نکند مرده ام

              در حسرت ِ تو؟!

از: رسول یونان

تو ماه را

بیشتر از همه دوست می داشتی

و حالا

ماه هر شب

تو را به یاد من می آورد

می خواهم فراموشت کنم

اما این ماه

با هیچ دستمالی

از پنجره پاک نمی شود

از: رسول یونان

دنیا در آنسوی میله هاست

من در این سو.

نمی دانم

او زندانی شده

یا من؟

از: رسول یونان

به خود می پیچد این دریا

نه خبری از دکتر

نه اثری از پرستار

دل پیچه دارد باز

خدا می داند

کدام کشتی را قورت داده

جان چند نفر را گرفته

چند خانه را به عزا نشانده؟

اژ: رسول یونان

ستاره ها در آسمان ِ دور

در آسمان دور این ستاره ها

بادکنک های زرد من اند

نخ هایشان رها شده

از دستان بی احتیاط کودکی ام..

از: رسول یونان

جهان جای عجیبی ست

اینجا هرکس شلیک می کند

خودش کشته می شود...

از: رسول یونان