شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدیه لطیفی» ثبت شده است

خدا خیر بدهد این کفش های بندی را
که رفتنت را
دقیقه ای حتی
به تعویق می اندازند ..

از: مهدیه لطیفی
ببین جانم!
کسی باید این عشق را از وسط نصف کند
و نیمه ی دیگرش را
در دل تو بکارد!
تنهایی نمی شود از پس تنهایی برآمد !!

از: مهدیه لطیفی
احساس زنی را دارم
که نوزاد مرده به دنیا آورده است
و سینه هایش شیر دارد!

از: مهدیه لطیفی
این عدالت نیست
این که هیچ ماشین بزرگی
نیمه شب به نیمه شب در کوچه ها نمی گردد
و ما نمی دانیم
سردردهایمان را
سرگیجه هایمان را
بغض هایمان را
این بغض ها که به تیله های درشتی در گلو می مانند را
چطور دور بریزیم؟!
ما باید می توانستیم دل هایمان را در کیسه ای گره بزنیم
پشت در بگذاریم
و صبح ها
بی کابوس
بی سردرد
با پیراهنی سفید و گشاد بر تن
تخم مرغ عسلی کنیم و آواز بخوانیم

بوی تعفن دل های روی دست مانده
از پنجره های شهر بالا زده
و تمام قاضی ها
به این ساده ترین درخواست شهروندی
قاه قاه می خندند

آقا
بی زحمت نیشتان را ببندید
قورت دادن این اشک ها
سخت تر از قورت دادن گوشت نپخته ی جویده شده است

از: مهدیه لطیفی
عاشق که می شوی
لالایی خواندن هم یاد بگیر
شب های باقیمانده ی عمرت
به این سادگی ها
صبح نخواهند شد
از: مهدیه لطیفی

رابطه ها را باید تا زد

لای اولین کتابی که به هم هدیه دادیم گذاشت

و بست

و بست

نشست

بر بالین تنهایی انسان

لالایی خواند

از: مهدیه لطیفی

بیا بحث را عوض کنیم
این بحث
بر سر هرچه که باشد
از فرصت بوسه می کاهد !

بیا به پیش از اختراع زبان سفر کنیم
و عشق را اختراع کنیم
تا به زبان بیاید

می بینی؟
ما راه را سر و ته رفتیم
که امروز
عشق اختراع زبان است
و این
وحشتناک ترین اتفاق تاریخ
از: مهدیه لطیفی
طفلکی تلف شد
زندگی ام را می گویم
که گیر دستان من افتاد
از: مهدیه لطیفی
این اندوه ها
این اندوه های لاکردار
پا ندارند
برای رفتن
دست ندارند
برای برداشتن از سرها
سر اما دارند
برای درآوردن از چشم ها !
با خدا باید بنشینیم دو تایی
دور میزی ترجیحا ً گرد
متقاعدش کنم که تنهایی جقدر درد بزرگی ست
تا لبخند بزرگی شاید
در صورت ِ گرد ِ زمین نقاشی کند
از: مهدیه لطیفی
تو نه سر می سپاری
نه دل
نه دستی حتی
به قدر عمر کوتاه یک پیاده روی
به من
و چیزی به من از خودت تا نسپاری
سپری نمی شود عمر این بی قراری
لا به لای این پرسه باید
درست همان ستاره ای را به نام تو کرد
که زمین
از هر طرف بچرخد
از دست نروی
از: مهدیه لطیفی