شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رضا کاظمی» ثبت شده است

این روزها غمگین ام
آنقدر که انگار
قایق ام شکسته
من مانده
تو غرق شده باشی !

از: رضا کاظمی
همیشه در ذهن پدر
زنی زیبا قدم می زد
و در خیال مادر، مردی جوان
این گونه بود که همه مان
حرام زاده شدیم!

از: رضا کاظمی
تنهایی
شاخه ی درختی ست
پشت پنجره ام
گاهی لباس برگ می پوشد
گاهی لباس برف
اما همیشه هست ..!

از: رضا کاظمی
مثل پلنگی تنها
که پنجه به هوای ماه بکشد
و ماه؛ نه به دست بیاید و نه زخم بخورد؛
هرشب
بر سنگ مزار تو می نشینم !
از: رضا کاظمی
هر روز برایت نامه می نویسم
و تو،
همه را برگشت می زنی
سپاس گذارم
هیچ کس تا بحال این همه نامه برایم نفرستاده بود!
از: رضا کاظمی
با «یکی بود یکی نبود» شروع می شود این قصه
با یکی ماند و یکی نماند، تمام
یکی، من بودم یا تو، مهم نیست
مهم قصه ای ست که تمام می شود!
از: رضا کاظمی
گاهی چتر را باید دست ِ باران داد
روی سر خودش بگیرد
و ما
جایش بباریم !
از: رضا کاظمی
زور بی خودی نزن شاعر !
آسمان
وقتی می بارد، که خودش بخواهد
از: رضا کاظمی
زن
مردش به جنگ رفته بود
که موهاش را تراشید
درخت
پرنده اش پریده بود
که پاییز نرسیده برگ ریزان کرد !
چقدر دردشان شبیه هم است این ها !
از: رضا کاظمی
تنهایی
خیابانی ست که هر روز قدم می زنم
ته ندارد لاکردار !
از: رضا کاظمی