شاعر می مانم
شاعر می مانم
خانه
درباره کاکاپو
ارتباط با من
من در بلاگفا
گالری عکسهایم
اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!
خلاصه آمار
کلمات کلیدی
رضا کاظمی
گروس عبدالملکیان
سید مهدی موسوی
مهدیه لطیفی
گمنامان
رسول یونان
جواد غلامرضایی
نیما هوشمند
امین منصوری
شمس لنگرودی
احمد شاملو
سعدی
مسعود دیدگر
علی کریمی کلایه
حسین پناهی
دکتر علی شریعتی
سمانه سوادی
یاور مهدی پور
سید علی صالحی
علیرضا روشن
سهراب سپهری
یغما گلرویی
احسان پرسا
محسن حسینخانی
سپیده جدیری
مینو نصرت
منیره حسینی
بهرنگ قاسمی
فروغ فرخزاد
آرش ناجی
بایگانی
مهر ۱۳۹۳
(۶)
خرداد ۱۳۹۳
(۱۲)
ارديبهشت ۱۳۹۳
(۱۲)
اسفند ۱۳۹۲
(۱۴)
بهمن ۱۳۹۲
(۱۸)
دی ۱۳۹۲
(۱۱)
آذر ۱۳۹۲
(۷)
آبان ۱۳۹۲
(۱۵)
مهر ۱۳۹۲
(۸)
شهریور ۱۳۹۲
(۱۶)
مرداد ۱۳۹۲
(۸)
تیر ۱۳۹۲
(۸)
خرداد ۱۳۹۲
(۱۵)
ارديبهشت ۱۳۹۲
(۱۵)
فروردين ۱۳۹۲
(۶)
اسفند ۱۳۹۱
(۳۱)
بهمن ۱۳۹۱
(۵۵)
دی ۱۳۹۱
(۱۳۷)
آخرین مطالب
می شود؟
واللیل..
دکمه های باز، چشم های بسته
آقا اجازه ..؟
ماهی قرمز
مهر و مسافت
چه سود
دکمه ها
چون طفل دوان
مهندسی
پیوندها
هذیانات
۱۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است
۱
جغرافیای عاشقی
در جغرافیای عاشقی من،
ایستگاه قطاری بود سمت اقیانوس
اما تا مردی غرق شد؛
مسیر ریل را عوض کردند!
از:
پرستو سعیدپور
۱ نظر
۰
۰
۲
عمیق ترین جای جهان
انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند بُرد
از:
لیلا کردبچه
۲ نظر
۰
۰
۲
زمین
زمین
زنی ست خیانتکار
که شوهرش را هر شب
با قُرص کامل ماه به خواب می بَرَد ..
(بخشی از یک شعر)
از:
وحید پور زارع
۲ نظر
۰
۰
۱
دیوانه!
دیگر روز از سرم گذشته و
حوصله از پیراهنم سر رفته
به خیابان می روم
شماره را می گیرم
و در ِ باجه را می بندم
(طبیعی ست که این جای شعر را نمی شنوید)
عکس را توی پاکت می گذارم
و آن را می بندم
(طبیعی ست که این را هم ندیده اید)
دیدم کسی مدام
پشت درخت ها پنهان می شود
به سایه ها می گریزد
و در انتظار فرصتی خلوت
با تپانچه ای در جیب
تعقیبم می کند
(رفتارش کاملا ً طبیعی ست)
او نمی داند
خودم استخدامش کرده ام!
از:
گروس عبدالملکیان
۱ نظر
۰
۰
۱
گنجشک
این گنجشک
چرا
از پیاله ی من آب خورد
و به آسمان شکر گفت !
از:
شمس لنگرودی
۱ نظر
۱
۰
۰
عشق
عشق
حروف الفباست
می آموزیم
داستان پلیسی خود را بخوانیم
از:
شمس لنگرودی
۰ نظر
۱
۰
۰
شعر
شعر
از دستم ظهور می کند
وقتی به باز کردن
هیچ دری
قادر نیست
از:
شمس لنگرودی
۰ نظر
۲
۰
۰
می ریزیم
نه خاک
نه دایره ای در دفتر نقاشی دخترک
زمین، سری ست جدا شده از تن
چرخ می خورد میان هوا
ما چون فکرهای معلق می ریزیم
زرد بر پاییز
سبز که هرچه می گردد
جایی برای نشستن پیدا نمی کند
می ریزیم
چای
در فنجان ناصرالدین شاه و
قطره های خون در حمام فین
می ریزیم
ریز
ریز
ریز
چون برف
که هرگز هیچ کس ندانست
تکه های خودکشی یک ابر است
از:
گروس عبدالملکیان
۰ نظر
۰
۰
۱
بلیت یک طرفه
چند اسکناس مچاله
چند نخ شکسته ی سیگار
آه، بلیت یک طرفه !
چیزی غمگین تر از تو
در جیب های دنیا پیدا نکردم
از:
گروس عبدالملکیان
۱ نظر
۰
۰
۱
مهربان تر
شلیک هر گلوله خشمی ست
که از تفنگ کم می شود
سینه ام را آماده کرده ام
تا تو مهربان تر شوی
از:
گروس عبدالملکیان
۱ نظر
۱
۰
مطالب قدیمی تر