شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی کریمی کلایه» ثبت شده است

برای من

«از دست دادن»

از

«دست دادن»

عادی تر شده

از: علی کریمی کلایه

از بیت بعد باد وزیدن گرفته است

که شعر بوی لاشه ی یک زن گرفته است

زن از هزار و سیصد و پنجاه بیت قبل

بیماری ای شبیه به مردن گرفته است

و مرد که جلوی دهانش از آن زمان

کبریت نم کشیده ی روشن گرفته است

از بیت و نیم قبل به این فکر می کند

که شعر هرچه داشتم از من گرفته است

از پنجره سقوط..بگیرید مرد را!

حالا که شعر فعل «گرفتن» گرفته است

از: علی کریمی کلایه

گمانم سوی گمراهی رود با پای خود انسان

اگر ابلیس هم یکدم رها سازد عنانش را

از: علی کریمی کلایه

سگ اینجا زخم جفتش را که می لیسد در این فکر است

که چندی بعد بر دندان بگیرد استخوانش را

از: علی کریمی کلایه

خواب دیدم روز رستاخیز بود

مقتدای شهر حلق آویز بود

مردگان از قبر بر می خواستند

جاهلان شق القمر می خواستند

هیچ کشتی ناخدا لازم نداشت

کور می رفت و عصا لازم نداشت

آب در غربال بی معنی نبود

های و هوی لال بی معنی نبود

سایه از خورشید وحشت داشت؟نه!

هرکه می لرزید وحشت داشت؟نه!

این چنین تهمت زدن آسان نبود

مدرکی پیراهن عثمان نبود

ابر هر اندازه خود را می فشرد

در بساطش قطره ای باران نبود

آنچنان دریا تلاطم داشت که

موج را هم تاب ِ این طوفان نبود

پرده تا افتاد فهمیدیم که

هیچ کس در شهر با ایمان نبود

از: علی کریمی کلایه