شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

خواب دیدم روز رستاخیز بود

مقتدای شهر حلق آویز بود

مردگان از قبر بر می خواستند

جاهلان شق القمر می خواستند

هیچ کشتی ناخدا لازم نداشت

کور می رفت و عصا لازم نداشت

آب در غربال بی معنی نبود

های و هوی لال بی معنی نبود

سایه از خورشید وحشت داشت؟نه!

هرکه می لرزید وحشت داشت؟نه!

این چنین تهمت زدن آسان نبود

مدرکی پیراهن عثمان نبود

ابر هر اندازه خود را می فشرد

در بساطش قطره ای باران نبود

آنچنان دریا تلاطم داشت که

موج را هم تاب ِ این طوفان نبود

پرده تا افتاد فهمیدیم که

هیچ کس در شهر با ایمان نبود

از: علی کریمی کلایه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی