به تو فکر می کنم و به پیاده روی هایی که قدم نزدیم به غروب هایی که ندیدیم به مهمانی هایی که نرفتیم به قهوه هایی که نخوردیم به دست هایی که نگرفتیم به تو فکر می کنم به تو که "ن" آور تمام فعل هایم شده ای ! از: سمانه سوادی
نامه ای برایت نوشتم از جزیره ای که پست چی دیوانه اش نامه ها را باز می کرد از آنها قایق می ساخت به دریا پرتاب می کرد و قاه قاه می خندید از: محمد شریفی نعمت آباد
کاش سرم را بردارم و برای هفته ای در گنجه ای بگذارم و قفل کنم در تاریکی یک گنجه ی خالی .. روی شانه هایم جای سرم چناری بکارم و برای هفته ای در سایه اش آرام گیرم ! از: ناظم حکمت
گیسوانش همیشه سیاه است پاهایش سپید این زن هرگز پیر نمی شود ته چشمانش ماه می رقصد و زیر پاهایش خورشید لحافش را برداری ستارگان اندامش چشمانت را کور می کند همه او را " صفیه " صدا می زنند من مادر .. از: مینو نصرت