شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسعود دیدگر» ثبت شده است

تکلیف را روشن کن!
یا تمام موهایت را زیر آن روسری پنهان کن
یا تمامش را از آن زیر بیرون بریز ..
برای خودم نمی گویم !
من که با دیدن یک تار مویت تمامش را حدس می زنم...
برای خودت می گویم
لازم نیست انقدر سخت بگیری..
تو.. در هر حالت به بهشت می روی..!
از: مسعود دیدگر
3 بعد از نیمه شب
تا چشم هایم را روی هم می گذارم پیدایش می شود
نمی دانم چه می گوید ..!
کاش می توانستم کمکش کنم ..
من مطمئنم پشه ها شاعرند ..
اگر نه دلیلی ندارد تا این وقت صبح بیدار باشند ..
9 صبح
جای بوسه اش بر روی گردنم مانده است
کمی هم درد می کند ..!
سرخی اش که بی شک برای ماتیک است
دردش هم ..؟!
چه می شود کرد؟ پشه ها از ته دل می بوسند ..!
از: مسعود دیدگر
پرده از هرزه نسیمی ولگرد حامله شد
بار ِ این فاجعه بر دوش من است
من گشودم لبه ی پنجره را ..
از: مسعود دیدگر
من حدس می زنم
این دنیا جای بهتری باشد ،
تا آن دنیا ..
حداقل خدا در این دنیا آنقدرها سخت گیر نیست !
عزیرم؟!
هیچ می دانستی؟
همین سیبی را که الان با متانت پوست می گیری
در آن دنیا چه گناه خانه براندازیست !
البته در بهشت اینگونه است،
جهنم را نمی دانم !!
از: مسعود دیدگر
در خیابان به گربه ای نگاه می کنم
که از من خوشبخت تر است
هرچند خودش نظر دیگری دارد ..
ماشین دوم هم از رویش رد شد ..
از: مسعود دیدگر
هرشب به زور گریه و یک بسته قرص خواب
تمرین مرگ می کنم اما نمی شود ..
از: مسعود دیدگر