شاعر می مانم

شاعر می مانم

اینجا اشعار شاعران را به انتخاب کاکاپو می خوانید
هرگونه کپی برداری از این سایت به شدت مجاز بوده
و باعث خرسندی بنده است!

پیوندها

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گروس عبدالملکیان» ثبت شده است

ماری بزرگ مرا خورده است
من اما
باید در ایستگاه صادقیه پیاده شوم
از: گروس عبدالملکیان

دوستش دارم

نه به خاطر آن که رهبرم بوده

نه به خاطر آن که شاه

تنها به خاطر آن که همیشه

در لحظه های من و تو

روی تمام قلیان ها نشسته

ناصرالدین شاه !

از: گروس عبدالملکیان

زیر این آسمان ابری
به معنای نامش فکر می کند
گل آفتابگردان
از: گروس عبدالملکیان

می خواهم تو را بکشم

اما

چاقو را در سینه خود فرو کنم

تو کشته خواهی شد

یا من؟

از: گروس عبدالملکیان

دروغ دیواری است

که هر صبح آجرهایش را می چینی

بنای بی سواد من!

در را فراموش کرده ای

از: گروس عبدالملکیان

فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را می کشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان
به دنیا نیاید بهتر است
اصلا
این فیلم را به عقب برگردان
آن قدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که می دود در دشت های دور
آن قدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
و پرندگان
دوباره بر زمین..
زمین..
نه!
به عقب تر برگرد
بگذار خدا
دوباره دست هایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت
از: گروس عبدالملکیان

مگر چندبار به دنیا آمده ایم

که این همه می میریم؟

از: گروس عبدالملکیان

پیراهنت در باد تکان می خورَد

این

تنها پرچمی ست که دوستش دارم!

از: گروس عبدالملکیان


باران باشد

تو باشی

یک خیابان بی انتها باشد

به دنیا می گویم خداحافظ!

از: گروس عبدالملکیان

مهم نیست خانه ات کجا باشد

برای یافتنت کافی ست

چشم هایم را ببندم..

از: گروس عبدالملکیان